خلافکاریهای معاویه از روی مدارک اهل سنت
آنچه از نظر تاریخ مسلم است خلافت و یا به تعبیر صحیح تر حکومت معاویه از
روی معیارهای صحیحی که اهل سنت آن را قبول دارند نبود، و این مطلب را خود
معاویه به طور صریح به مردم می گفت، آنجا که می گوید: «… و الله انی ما
قاتلتکم لتصلوا و لا لتصوموا و لا لتحجوا و لا لتزکوا، انکم لتفعلون ذلک و
انما قاتلتکم لأتأمر علیکم و قد أعطانی الله ذلک و أنتم له کارهون…» [۱۱۰]
یعنی؛ به خدا سوگند من با شما نجنگیدم که شما نماز بخوانید و نه برای آنکه
روزه بگیرید و نه برای آنکه حج به جای آورید و نه به خاطر آنکه زکات دهید
که شما این کارها را خواهید کرد، و تنها انگیزه ی من برای جنگیدن با شما
این بود که بر شما حکومت کنم و خدا به من داد، [۱۱۱] اگر چه شما آن را خوش
ندارید.سپس با کمال وقاحت و بی پروایی گفت: «ألا و ان کل شی ء أعطیت الحسن
بن علی تحت قدمی هاتین لا أفی به» یعنی؛ آگاه
باشید که هر پیمانی را من به حسن بن علی داده ام زیر پایم نهادم و به هیچ
یک از آنها وفا نخواهم کرد.ابن ابی الحدید به دنبال این گفتار معاویه، از
ابی اسحاق سبیعی نقل کرده که درباره ی معاویه گفته است: «و کان و الله
غدارا» یعنی؛ به خدا سوگند شیوه ی معاویه پیمان شکنی بود.و از عبدالرحمن بن
شریک نخعی کوفی نقل کرده اند که گفته است: «هذا و الله هو التهتک.» یعنی؛
به خدا سوگند این پرده دری است.این سخنان پاسخ خوبی است به امثال ابن حجر و
دیگران که هنوز هم در دفاع معاویه کتاب می نویسند و لعن و ذم او را جایز
نمی دانند و او را مسلمانی صحیح العمل و عادل می دانند، و سنگ حمایت او را
به سینه می زنند، که باید به آنها گفته شود آیا این شیوه ی یک مسلمان است،
که این گونه بی شرمانه پرده دری کرده و رسما به پیمان شکنی خود افتخار و
مباهات کند، و این گونه با صراحت یکی از قوانین مسلم اسلام را زیر پا
بگذارد؟ آیا بر چنین شخصی می توان نام مسلمان نهاد تا چه رسد به اینکه او
را عادل بدانیم و به عنوان یکی از اصحاب عادل رسول خدا (ص) از او دفاع
کنیم؟قضاوت این کار به عهده ی تاریخ و مسلمانان آینده ی تاریخ پس از معاویه
ها و ابن حجرها است نه با طرفداران و جیره خواران آنها.عموم اهل تاریخ
نوشته اند که معاویه به دنبال سخنان مزبور در حالی که خالد بن عرفطه در پیش
روی او بود و حبیب بن حمار پرچم را به دوش می کشید به کوفه آمد و بر فراز
منبر رفت و در حالی که امام حسن
و امام حسین (ع) پای منبر او نشسته بودند شروع به دشنام و سب علی (ع) کرد، و
پس از آن نام امام حسن (ع) را نیز بر زبان جاری کرد و به آن حضرت نیز
دشنام گفت.در این وقت امام حسین (ع) برخاست که پاسخ او را بدهد، ولی امام
حسن (ع) دست برادر را گرفته و نشانید و خود برخاست و چنین فرمود: «أیها
الذاکر علیا! أنا الحسن و أبی علی، و أنت معاویه و أبوک صخر، و أمی فاطمه و
أمک هند، و جدی رسول الله و جدک حرب، و جدتی خدیجه، و جدتک فتیله، فلعن
الله أخملنا ذکرا و ألأمنا حسبا، و شرنا قدیما و حدیثا و أقدمنا کفرا و
نفاقا… فقال طوائف من أهل المسجد آمین» یعنی؛ ای کسی که نام علی را به بدی
یاد کردی! من حسن هستم و پدرم علی است و تو معاویه هستی و پدرت صخر است،
مادر من فاطمه است و مادر تو هند، جد من رسول خدا (ص) و جد تو حرب،
مادربزرگ من خدیجه و مادربزرگ تو فتیله، اینک خدا لعنت کند از ما دو نفر،
آن کس را که گمنام تر، و در حسب پلیدتر است و آن کس که در گذشته و حال بدتر
و از نظر کفر و نفاق قدیم تر است.در این وقت گروه هایی که در مسجد بودند
گفتند: «آمین».ابوالفرج گوید که راوی حدیث که نامش یحیی بن معین بوده است
گوید: «و من هم می گویم آمین.»نیز راوی دیگر حدیث که آن را برای ابوالفرج
نقل کرده یعنی ابوعبید گفته است کسی که حدیث را برای من نقل کرد یعنی
فضل بن حسن بصری گفته: «من هم می گویم آمین!» ابن ابی الحدید نیز که این حدیث را از ابوالفرج نقل کرده گوید: «من هم می گویم آمین!»
[۱۱۰] شرح ابن ابی الحدید، ج ۱۶، بیروت، ص ۴۶.
[۱۱۱] این هم یکی از عوامفریبی های معاویه بلکه همه ی عوامفریبان تاریخ است
که هر جنایتی بکنند و هر پیامدی که جنایاتشان داشته باشد همه را به حساب
خدا می گذارند و آنها را داده ی خدا معرفی می کنند، اینان گویا
قرآن را نخوانده اند که خدا گفتار آن پیامبر بزرگ را یادآوری و تصدیق نموده است که می فرمود: «و ما کنت متخذ المضلین عضدا».
کتاب زندگانی امام حسین(ع)،رسولی محلاتی
منبع : شفقنا