فرقه قادیانیه یا احمدیه / بخش نخست
ادیان نیوز: قادیانیه نام فرقه ای است که حدود صد سال پیش در هند به وسیله میرزا غلام احمد قادیانی بنیان نهاده شد. میرزا غلام احمد فرزند میرزا غلام مرتضی، در سال ۱۸۳۹ میلادی در روستای قادیان که – در آن زمان، حدود ۱۵۰۰ نفر جمعیت داشت – به دنیا آمد. قادیان روستایی از روستاهای شهر گرداس پورپنجاب (۱) است که اکنون بعد از تقسیم شبه قاره هند، از توابع هند است. میرزا غلام احمد به مطالعات اسلامی علاقه داشت و ریاضت هایی را بر خود تحمیل می کرد. پدرش که طبیب ماهری بود و با حکومت انگلستان رابطه حسنه داشت، در سال ۱۸۷۶ از دنیا رفت. فهم بهتر افکار و تحولات قادیانیه ارتباط مستقیمی با تحولات هند و پاکستان در قرن نوزدهم و بیستم دارد. در قرن نوزدهم هند تحت تسلط بریتانیا بود و مبلغان مسیحی فوج فوج به هند وارد شده، به تبلیغ مسیحیت می پرداختند. در سال ۱۸۵۷م. قیام عمومی مردم هند که در آن، پیروان ادیان دیگر در کنار مسلمانان بر ضد استعمار انگلستان قیام کردند، به شدت سرکوب شد. در این قیام، پدر غلام احمد در کنار انگلستان قرار داشت و به آنان کمک های مالی می کرد که این مطلب توسط خود قادیانی ها مورد تایید قرار گرفته است. (۲)
از طرف دیگر هندوان نیز که از این شکست ضربه سختی خورده بودند، به بازسازی خود پرداخته، جنبشهایی را برای احیاء آیین هندو راه اندازی کردند. غلام احمد در این زمان احساس کرد، او همان کسی است که می تواند مسلمانان را از درد و رنج سلطه بیگانگان برهاند. از اولین اقدامات او مناظره و مبارزه با تبلیغات مسیحیان و هندوان بود که در این زمینه کتاب براهین احمدیه را – در ۵۶۲ صفحه رحلی در چهار جلد و در یک مجلد – در سال ۱۸۸۴ در اثبات فضل اسلام و اعجاز قرآن و اثبات نبوت پیامبر و رد مسیحیت و آیین های هندو و برهما نوشت و به چاپ رساند.
وی در سال ۱۸۸۶ با یک آریه سماجی (۳) بحث کرد و کتابی را به زبان اردو به نام سرمه چشم آریه نگاشت. این مناظرات و کتاب ها او را مشهور کرد. از این زمان به بعد چرخش افکار غلام احمد به سمتی بود که بعدها باعث اختلافات زیادی بین قادیانیه و مسلمانان شد. وی در سال ۱۸۸۹ ادعا کرد که مجدد قرن چهاردهم بوده و به او الهام شده و از طرف خدا مامور است که از مردم بیعت بگیرد، پس در سال ۱۸۹۱م. کتابی را درباره عیسی به نام نزول المسیح نوشت و در آن کتاب ادعا کرد که عیسی بر صلیب نمرده، بلکه از فلسطین فرار کرده و به هند آمده است و در ۱۲۰ سالگی در سرینگر از دنیا رفته و قبری که امروز به نام بوذاسف در کشمیر معروف است، قبر عیسی است و عیسی به آسمان صعود نکرده، بازگشت دوباره ای ندارد و او (غلام احمد) مثیل (تجلی) المسیح است. در این زمان به غیر از این که خود را مسیح موعود معرفی کرد، خود را مهدی موعود مسلمانان نیز دانست و مردم را به سوی خود فراخواند.
وی در این دوره، کتب زیادی را در تایید ادعاهای خویش نوشت تا این که در سال ۱۹۰۲ اعلام کرد که خداوند او را نبی مرسل قرار داده، ولی نه نبی شریعت آور، بلکه او «نبی غیرحامل الشریعه»، «النبی الظلی و المتجسد»، «محمد علی وجه التجسد» و «محمد بصفه ظلیه» است (۴) و در سال ۱۹۰۴ اعلام کرد که اواتار کریشنا است تا این که در سال ۱۹۰۸ در ۶۹ سالگی از دنیا رفت. برخی از مهم ترین کتب وی عبارتند از: ازاله الاوهام، حقیقه الوحی، جزء پنجم براهین احمدیه (که در سال ۱۹۰۵ به نام تکلمه براهین احمدیه نوشت) الاربعین، حقیقه النبوه، التجلیات الالهیه، عین المعرفه، تریاق القلوب، الحرب المقدسه، الدر الثمین، الخطبه الالهامیه، نور الحق، فتح اسلام، ختم النبوه و قادیانی مذهب.
غلام احمد در حدود ۷۵ کتاب نوشته است که همگی به چاپ رسیده اند. سخنرانی ها و مکاتبات وی نیز بعدا به وسیله پیروانش جمع آوری و چاپ شده است. غلام احمد مسلمانان را کافر می دانست و به پیروان خود دستور می داد که با آنان مثل اهل کتاب رفتار کنند و با زنان مسلمانان ازدواج کنند، ولی دختران خود را به ازدواج مسلمانان درنیاورند. این طرز تفکر در شاخه قادیانیه به شدت اعمال شده، آنان مسلمانان را به خاطر ایمان نیاوردن به نبوت غلام احمد، کافر می دانند.
بعد از مرگ غلام احمد، شورای احمدیه به اتفاق، حکیم نورالدین بهیروی (۵) را جانشین و خلیفه غلام احمد اعلام کرد. از فعالیت های او در زمان زعامتش اطلاع چندانی نداریم. نورالدین در سال ۱۹۱۴ در ۷۳ سالگی از دنیا رفت. در این زمان تحصیل کردگان این فرقه توقع داشتند که محمدعلی (۶) که سردبیر مجله مروری بر ادیان قادیانیه بود خلیفه شود، ولی اکثریت اعضا که در قادیان بودند، خواستار زعامت پسر ۲۵ ساله غلام احمد یعنی میرزا بشیرالدین محمود احمد بودند. محمود احمد این اتفاق را در کتاب دیباچه تفسیر القرآن به خوبی توضیح داده، می نویسد: «در زمان نورالدین عده ای از اعضاء، خلافت وی را به باد انتقاد گرفتند و وقتی نورالدین از دنیا رفت، تلاش کردند تا خلافت را به طور کلی از بین ببرند. من در آن هنگام ۲۵ ساله بودم. سازمان اجرایی جماعت دست مخالفان بود. بخش اعظم جنبش که در قادیان بودند، مسئولیت را بر دوش من گذاشتند و من نیز پذیرفتم … در آن زمان خداوند به من وحی فرمود که مرا یاری خواهد کرد و مخالفان را شکست خواهد داد. در آن موقع تحصیل کرده ها، با تجربه ها، صاحبان مکنت ونفوذ، جنبش را ترک کرده، گفتند، چون جنبش به دست جوان خام و بی تجربه ای افتاده ست به زودی متلاشی خواهد شد …» (صفحه ۵۹۲ – ۵۹۵).
محموداحمد تا سال ۱۹۶۵ یعنی ۵۱ سال رهبری جنبش را به عهده داشت تا این که در این سال در ۷۶ سالگی ازدنیا رفت. ازمهم ترین کتب وی تفسیر هفت جلدی وی برقرآن و کتاب احمدیه یا اسلام حقیقی، دعوه الامیر وحقیقه النبوه می باشد. بعد ازمحمود احمد فرزندش میرزا نصیراحمد به جای وی نشست. وی نیز تا سال ۱۹۸۲ رهبری را به عهده داشت.
بعد از وی میرزا طاهراحمد – پسرعموی میرزا نصیر (طاهراحمد بن بشیراحمد بن غلام احمد) – رهبر جنبش شد و تاکنون رهبری گروه را بر عهده دارد. لازم به ذکر است غلام احمد از زن دوم خود سه پسر داشت؛ با نام های میرزا بشیرالدین محمود احمد که رهبر قادیانیه شد، میرزا بشیراحمد فرزند دوم و مؤلف کتاب سیره المهدی که زندگی نامه مفصل غلام احمد است و میرزا شریف احمد. میرزا طاهر ا حمد رهبر فعلی قادیانیه، فرزند میرزا بشیراحمد است و کتابی به نام القتل باسم الدین نوشته که مباحث این کتاب بیشتر رد نظریه ابوالاعلی مودودی درباره ارتداد، تکفیر و جهاد است. وی مجازات مرگ مرتد را یک اصل اسلامی ندانسته و به فرمان امام خمینی (ره) درباره قتل سلمان رشدی سخت تاخته، آن را اسلامی نمی داند و می نویسد: «ان مفهوم الرده مخالف للاسلام و لم تشرع عقوبه دنیویه لمن یخرج عن الاسلام …» (ص ۷۲). وی تکفیر را از اختراعات فقهای اسلام دانسته که از فکر خوارج به آنها رسیده است (ص ۷۷). وی ساب النبی را دارای عقوبت دنیوی نمی داند (ص ۱۰۳) و در فصل نهم به انقلاب اسلامی ایران پرداخته می نویسد: «انقلاب ایران هدفش اسلام نبود و در جنگ ایران و عراق هیچ کدام برای اسلام نمی جنگیدند» (ص ۱۱۹) و در پایان می نویسد: «عقیده راسخ من این است که اسلام و هر دین حقیقی نمی تواند، به نام خدا خون بریزد» (ص ۱۳۱). اصل این کتاب در سال ۱۹۶۲ به زبان اردو منتشر گشت، سپس در سال ۱۹۸۹ بازبینی و به انگلیسی نوشته شد و در سال ۱۹۹۰ ترجمه عربی آن نیز عرضه گشت.
نام دیگرقادیانیه احمدیه است که درکتب انگلیسی به این نام شهرت دارند وخود را در عالم به این نام معرفی می کنند. این فرقه هیئت های تبلیغی قوی ای دارد واکنون مرکز آن در انگلستان است و بنابر اعلام خودشان حدود ۱۰ میلیون نفر به این فرقه وفادارند که حدود ۴ میلیون ازآنها درپاکستان زندگی می کنند، اما بیشترین فعالیت آنها در آفریقاست. (۷)
عقاید
به خاطر اهمیت ادعای نبوت غلام احمد همه نویسندگانی که در موضوع اثری نگاشته اند از جمله ابوالاعلی مودودی (م ۱۹۷۹) در کتاب ما هی القادیانیه، احسان الهی ظهیر (م ۱۴۰۷) در القادیانیه دراسات و تحلیل، ابوالحسن ندوی (م ۱۴۲۰) در القادیانی و القادیانیه، عبدالله سلوم در القادیانیه و الاستعمار الانجلیزی، مصباح الدین زاهدی در القادیانیه و خطرها علی الاسلام و جمعی از علمای پاکستان در موقف الامه الاسلامیه من القادیانیه و اسمیت در مدخل احمدیه در دائره المعارف اسلام، چاپ لیدن که در دانش نامه ایران و جهان، ج ۱۰ ترجمه و چاپ شده است و بروش (۸) در مدخل احمدیه در دائره المعارف دین، ویراسته الیاده و نیز یوهانان فریدمن در مدخل احمدیه در دائره المعارف جهان اسلام معاصر از انتشارات آکسفورد، به بحث ادعای نبوت غلام احمد پرداخته اند و کمتر به مباحث دیگر نظر داشته اند، لذا به اختصار بعضی از عقاید دیگر آنها را براساس کتاب دیباچه تفسیر القرآن نوشته محمود احمد می آوریم:
۱- صفات الهی
احسان الهی ظهیر در القادیانیه نسبت تجسیم و تشبیه به قادیانیه داده، آنان را جزء مجسمه می داند، (۹) ولی محمود احمد در دیباچه تفسیر القرآن می نویسد: «تشابه میان صفات خدا و صفات اشیاء، ظاهری و سطحی است؛ مثلا خدا وجود دارد و انسان وجود دارد، اما کلمه وجود به صورت یکسان در هر دو مورد دلالت ندارد … صفات خدا با هیچ شی یا پدیده دیگر سهیم نیست … هیچ شی یا وجودی شباهت واقعی به او ندارد …» (ص ۵۵۰ – ۵۵۲) از این عبارت همان اشتراک لفظی وجود در نزد بعضی از متکلمان و عرفا به دست می آید و نمی توان تجسیم را به خاطر چند کلمه متشابه به آنان نسبت داد. وی همچنین می نویسد: «چیزی را که خلاف عقل و خرد است، نمی توان به خدا نسبت داد» (۵۲۸).
۲- رؤیت الهی
«خدا با چشم دیده نمی شود؛ چرا که ذاتا با اشیاء مادی متفاوت است» (ص ۵۵۶).
۳- اختیار انسان
«انسان در برابر اعمال خود، مختار و مسئول است، ولی دامنه این اختیار محدود و تا حدی جبر بر او حاکم است.» (ص ۵۲۰ و ۵۲۳ و ۵۸۲ و ۵۸۶).
۴-قرآن
«قرآن مصون ازتحریف است ودرآن تحریفی صورت نگرفته است» (ص ۵۱۱) و بنابر نظر عزیز احمد، قائل به خلق قرآن هستند (تاریخ تفکر اسلامی در هند، ص ۴۷).
۵- ختم نبوت
«قرآن به شدت رد می کند که وحی با پیامبر اسلام ختم شود، بلکه خدا به سخن گفتن با بندگان برگزیده خود ادامه می دهد» (ص ۱۶۶ – ۱۶۷ و ۵۲۲) «شریعت پیامبر اسلام تا آخرالزمان هست، ولی مردانی ظهور می کنند که نور وحی را از پیامبر می گیرند و در هیئت مصلحان ظاهر می شوند و در صورت ازدیاد فسق و فجور، پیامبری ظهور می کند» (ص ۵۸۹) …
۶- خلود در جهنم
«عذاب جهنم دائمی نیست و کافرترین انسان ها پس از چندی مجازات شدن سرانجام به رستگاری می رسند». (ص ۵۵۹ و ۵۲۵)
۷ -بیان تکلیف
«تکلیف بلا بیان قبیح است». (ص ۵۲۷)
۸ -معجزات
«قرآن هیچ معجزه ای را به پیامبران نسبت نمی دهد و خبردادن از غیب از معجزات پیامبران است». (ص ۵۲۹، «قرآن از نسبت های جاهلانه به پیامبر از قبیل زنده کردن مرده ها، متوقف کردن حرکت ماه و خورشید و رودها و کوه ها خودداری فرموده است. مطالبی از این قبیل افسانه است. آن چه در قرآن آمده، به معنای مجازی آن به کار رفته است، نه حقیقی» (ص ۵۳۳ – ۵۳۴). این مطلب یکی از نکات عجیبی است که در گفته های محمود احمد یافت می شود؛ چرا که پدرش غلام احمد نیز ادعا می کرد که مرده را زنده می کند و به ادعای خود دشمنانش را می کشد. (۱۰)
۹- تجرد روح
برخلاف فلاسفه، روح را مجزا از بدن ندانسته و قائل است که «تولد روح از تولد جسم جدا نیست و تغییراتی که باعث رشد جسم است، موجب تولد روحانی می شود» (ص ۵۴۵ – ۵۴۷)
۱۰- قدمت انسان
«به تصریح قرآن قبل از زمان آدم نیز، انسان وجود داشته است و انسان قبل از آدم، چندین مرحله از مراحل تکامل را طی کرده است». (ص ۵۷۸)
۱۱- جن
«منظور از جن در آیات قرآن موجودات نامرئی نیستند، بلکه این تعبیر به دسته ای از انسان ها اطلاق می شود». (ص ۵۷۹)
۱۲- زندگی پس از مرگ
«پس از مرگ، روح انسان کالبد دیگری می یابد که متناسب با آن عالم است. کالبدی روحی که دارای استعدادهای خاصی برای درک زیبایی های صفات خداوند است. روح های کامل وارد حالتی که آن را بهشت می نامند، می شوند و روح های ناکامل در وضعیتی به نام دوزخ قرار می گیرند و این وضعیت شفای آن روح های بیمار را سبب می گردد تا این که تمام روح های بیمار داخل بهشت می شوند و دوزخ از میان برداشته می شود. همه لذات در آن عالم، روحی و معنوی است» (ص ۵۸۸).
از نکات قابل توجه در این کتاب این است که می گوید، طوفان نوح تمام دنیا را فرانگرفته است. (ص ۲۲) و عیسی معلمی جهانی نیست. (ص ۲۶ – ۳۰ و ۱۸۳) و در توضیح آیه ۱۱۷ – ۱۱۹ سوره مائده (ای عیسی آیا تو به انسان ها گفتی که به جای خدا، من و مادرم را خدای خود قرار دهید؟) (۱۱) می نویسد: «عیسی مرده است و در آسمان ها به سر نمی برد». (ص ۱۸۹) که معلوم نیست از کجای آیه، این مطلب به دست می آید!!
۱۳- جهاد
«اسلام تهاجم را توصیه نمی کند و آن را منع کرده است، ولی می گوید هرگاه خودداری از جنگ، صلح را به خطر اندازد، به جنگ بپردازید. حمله به اماکن مذهبی ممنوع است. هرگاه دشمن فعالیت های مذهبی را آزاد گذاشت، جنگ باید متوقف شود». عزیز احمد به نکته ای در این زمینه اشاره کرده، می گوید: «در نظام سیاسی شدیدا از حاکم حمایت می کنند و منع جهاد در پرتو آن معنا می یابد». (تاریخ تفکر اسلامی، ص ۴۸)
گفتنی است که قادیانیه نماز، روزه، حج و بقیه اعمال عبادی را قبول دارند (ص ۵۲۷ و ۵۳۸) و این که احسان الهی ظهیر حج قادیانیه را شرکت در اجتماع سالیانه قادیانیه در قادیان می داند، صحیح نیست. البته قادیان برای آنها، مثل مدینه برای مسلمانان، ارج و قرب دارد. همچنین زکات برای محصولات کشاورزی ده درصد وبرای تجارت، دو ونیم درصد است. (ص ۵۳۹) و ربا، قمار و مسکرات نیز آنان حرام است (ص ۵۴۰ و ۵۴۴).
آنچه در پی می آید، ترجمه مدخل احمدیه در دائره المعارف جهان اسلام معاصر از انتشارات آکسفورد است. این مقاله در سال ۱۹۹۰ نوشته شده است. باید گفت که مدخل احمدیه در دائره المعارف اسلام در سال ۱۹۵۴ و مدخل احمدیه در دائره المعارف دین، ویراسته الیاده درسال ۱۹۸۵ نوشته شده است. ابوالاعلی مودودی درسال ۱۹۶۷ واحسان الهی ظهیر درسال ۱۳۸۶ ق وندوی دردهه هفتاد میلادی کتاب های خود را نوشته اند، لذا این مدخل جدیدترین مقاله درباره قادیانیه و نویسنده آن از متخصصان احمدیه می باشد که کتاب تداوم نبوت را درباره این فرقه نوشته است. این مقاله یکی از قوی ترین مقالات درباره احمدیه است، متاسفانه به قدری جانبدارانه است که انسان احساس می کند که یک قادیانی مذهب آن را نوشته است و به ادعاهای پی درپی غلام احمد – مجدد قرن، مهدی موعود، مسیح موعود، نبی مرسل و اواتار کریشنا – آنچنان پرداخته است که گویا هیچ تناقضی در گفتار ایشان نیست. درباره تفکر غلام احمد نسبت به عیسی نیز به توجیه دست یازیده و به مسئله منع جهاد در زمان اشغال کشور به وسیله بیگانه، اشاره ای نکرده و مطلبی درباره رابطه آنها با انگلیس در زمان اشغال هند و حمایت های همیشگی انگلیس ازآنها نیاورده است؛ مسئله ای که مسلمانان هند را درآن زمان، بسیار آزرد و باعث اختلافات شدید بین آنها و قادیانیه گردید. (ر.ک: القادیانی والقادیانیه).
کتابنامه
آثار احمدیه:
۱- احمد، بشیرالدین محمود: دعوت احمدیه، ربوه، ۱۹۶۱٫ جامع ترین وصف عقاید احمدیه به زبان انگلیسی، ترجمه شده از زبان اردو، از پسر غلام احمد و دومین جانشین آن.
۲- غلام احمد، عیسی در هند، فرار عیسی از مرگ بر روی صلیب و مسافرتش به هند. لندن، ۱۹۷۸٫
۳- خان، محمد ظفر الله، تذکره، ترجمه انگلیسی مکاشفات، افکار و الهامات شفاهی اعطا شده به مسیح موعود – علیه السلام – [یعنی مکاشفات غلام احمد].
۴- خان، محمد ظفرالله، احمدیه، رنسانس اسلام، لندن، ۱۹۷۸، تاریخ نهضت از نگاه احمدیه.
آثار غیر احمدیه:
۱- بیندر، لونارد، دین و سیاست در پاکستان، برکلی و لوس آنجلس، ۱۹۶۱٫ مناظره احمدیه در نخستین سال های استقلال پاکستان.
۲- براش، استنلی، ای، «احمدیه در پاکستان، ربوه و احمدیه ها» [مجله] جهان اسلام، شماره ۴۵، ۱۹۵۵، ص ۱۴۵ – ۱۷۱٫
۳- فیشر، هامفری، جی، احمدیه؛ تحقیقی درباره اسلام معاصر در ساحل غرب آفریقا، لندن، ۱۹۶۳ (تحقیقی عالی و فوق العاده درباره احمدیه در مناطق آفریقا).
۴- فریدمن، یوهانان: تداوم نبوت؛ جنبه هایی از تفکر دینی احمدیه و زمینه هایش در قرون میانه، برکلی، ۱۹۸۹٫ تاریخ احمدیه و توسعه آن، تحلیل پیامبرشناسی در هر دو نوعش، دارای فصلی درباره جهاد احمدیه است که عقاید مربوط به آن را در سنت اسلامی قرون میانه بررسی می کند؛ با کتابشناسی وسیع.
۵- مجلس ملی پاکستان، حکم درباره خاتمیت نبوت حضرت محمد – که درودخدا براوباد – ، اسلام آباد، ۱۹۷۴٫
۶- اسمیت، ویلفرد کانتول، احمدیه، دائره المعارف اسلام، ویرایش جدید، جلددوم، ص ۳۰۱ – ۳۰۳، لیدن، ۱۹۶۰٫ [مدخل احمدیه در چاپ سوم، ۱۹۷۹ در جلد اول است و احتمالا جلد دوم، اشتباه تایپی است]
پینوشتها:
۱) درباره پنجاب و تحولات آن بنگرید: دانشنامه جهان اسلام، ج ۵/۷۳۶ – ۶۴۰ که ترجمه مدخل پنجاب دائره المعارف اسلام است و نیز دائره المعارف تشیع، ج ۳/۶۲۳ – ۶۲۵، از مشایخ فریدنی.
۲) تریاق القلوب، ص ۱۵ به نقل از القادیانی والقادیانیه، ص ۲۱۳ – ۲۱۸ و ص ۲۷۶ – ۲۸۵٫
۳) آریه سماج یا آریا سماج، نهضت احیا کننده آیین هندو است که در سال ۱۸۷۵ م به وسیله دیانند سرسوتی (۱۸۲۴ – ۱۸۸۳) بنیاد نهاده شد. وی مخالف شرک و بت پرستی، آیین ولاء و مرتاض گری منحط و قائل به بازگشت به وداها بود. وی دومین هدف خود را دفاع از هندویسم در مقابل ادیان دیگر معرفی کرد و قائل بود که نژاد آریایی هند باید بر نژادهای دیگر غالب شود و اسم نهضت خود را آریه سماج (جامعه آریایی) نامید. آریه سماج سریع در هند گسترش یافت و بیشترین مخالفت را با اسلام و مسلمانان داشت و آنان را دشمن اصلی خود می دانست. از دل آریه سماج دو حزب افراطی هندو به نام های «هندو مهاسابا» و «آر. اس. اس» به وجود آمد که یکی از اهداف خود را شودهی – یعنی تغییر دین مسلمانان – قرار داده اند و این احزاب در تخریب مسجد بابری فعال بوده اند. (ر.ک: هندویسم، ترجمه پاشایی، ص ۱۳۷ و سیری در اندیشه معاصر هند، دکتر سید علی محمد نقوی، ج ۲/۹۹۵ – ۱۰۲۰ و ملی گرایی هندو، ص ۷۵ – ۷۷).
۴) مودودی، ما هی القادیانیه، ص ۲۱ – ۳۷٫
۵) وی متولد ۱۸۴۱ م. در بهیره از استان شاهپور پنجاب است. پدرش امام جماعت مسجد بهیره بود. نورالدین در ابتدا، معلم ادبیات فارسی بود، ولی برای کسب علوم اسلامی این حرفه را رها کرد و به کشورهای مختلف از جمله حجاز مسافرت کرد، سپس به هند بازگشت و به عنوان طبیب حاذقی، معروف و ازین رو به حکیم، نامبردار گشت. وی دارای تالیفاتی همچون فصل الخطاب در چهار جلد، تصدیق براهین احمدیه و… می باشد. درباره وی کتاب مرقاه الیقین فی حیاه نورالدین به وسیله نجیب آبادی نوشته شده است، که توسط انجمن اشاعت اسلام لاهور به چاپ رسیده است.
۶) وی نویسنده کتاب النبوه فی الاسلام و مترجم قرآن به انگلیسی است که ترجمه آن در شبه قاره هند از مقبولیت بالایی برخوردار است. (تاریخ تفکر اسلامی در هند، عزیز احمد، ص ۵۰).
۷) بنگرید: مدخل احمدیه دردایره المعارف دین، ویراسته میرچاالیاده، ج ۱/ص ۱۵۳ و کتاب فلسفه اصول اسلام از غلام احمد، پشت جلد.
۸٫ Brush
۹) القادیانی و القادیانیه، ص ۳۲۶، جمع آوری سید عبدالماجد الغوری، چاپ دار ابن الکثیر.
۱۰) ر.ک: دائره المعارف اسلام، ج ۱/۳۰۱٫ مع الاسف مترجم در دانشنامه ایران و اسلام این جمله را خوب ترجمه نکرده است.
۱۱) و اذ قال الله یا عیسی ابن مریم ءانت قلت للناس اتخذونی و امی الهین من دون الله، قال سبحانک ما یکون لی ان اقول ما لیس لی بحق».