ماجرای برائت از مشرکان
ادیان نیوز (ردنا)؛ در سال هشتم هجری، فتح مکه اتفاق افتاد ولی پس از آن نیز همزیستی مسالمت آمیز مسلمانان و مشرکان بر اساس پیمان و میثاق نامه ادامه یافت. در آن سال هرچند مسلمانان بر اوضاع مکه مسلط بودند ولی مشرکان هم مراسم حج را مطابق آیین خود بجا آورده و حتی برای خودشان امیر الحاج جداگانه داشتند، چه اینکه مسلمانان نیز حج گزاردند و عتاب بن اسید از طرف پیامبر همراهشان بود.
در سال نهم نیز زمینه برگزاری دوگانه حج فراهم بود و میرفت تا مانند سال قبل مشرکان نیز مراسم حج داشته باشند ولی با توجه به نزول سوره برائت، شرایط تغییر کرد و آنان از سال بعد برای همیشه از حضور در حج ممنوع شدند.
این تغییر از آن رو بود که مشرکان بارها پیمان شکنی کرده بودند و دستور سوره برائت آن بود که به این وضع پایان داده شود و از این پس همه پیمانها کان لم یکن شده و دوران صلح و امنیت برای مشرکان به پایان میرسد و آنان باید در مدت چهار ماه آزادانه تصمیم نهایی خود را برای تسلیم شدن یا جنگیدن و یا کوچ کردن بگیرند. البته کسانی که پیمان پیشین خود را نقض نکرده بودند، تا پایان مدت عهد از امنیت برخوردارند:«بَرائه من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین فسیحوا فی الارض اربعه اشهر …. الا الذین عاهدتم من المشرکین ثم لم ینقضوکم شیئا و لم یظاهروا علیکم احدا فاتموا عهدهم الی مدتهم …»
علی بن ابیطالب(ع) ماموریت یافت تا این آیات را در مراسم حج به مشرکان ابلاغ کند و این کار طی چند مرحله در مراسم حج با موفقیت انجام گرفت.
در این ماجرا نکات مهمی وجود دارد:
۱- کارکرد برائت در اینجا فراتر از یک شعار سیاسی و یا اظهار نفرت و ناسزاگویی است. برائت در اینجا بمعنی یک اقدام حقوقی در “لغو پیمان” مسلمانان با مشرکان است. به تعبیر طبرسی با برائت، اعلام میشود که قراردادهای گذشته ملغی و مسلمانان از آن خارج میشوند.
۲- با اعلام برائت در سال نهم و لغو پیمان با مشرکان، هرچند سال بعد رسول خدا در حج شرکت کردند(حجه الوداع) ولی با وجود لغو میثاقها و زمینههای جنگ، مجددا اعلام برائت از مشرکان صورت نگرفت!
۳- حکم برائت با خصوصیاتی که در سوره توبه مطرح شده، مربوط به یک واقعه تاریخی است و این حکم جنبه موسمی داشته و متضمن یک دستور دائمی و همیشگی نیست و از نظر فقهی این آیات ما را از انعقاد قرارداد مجدد با مشرکان و حتی پیمان شکنان، نهی نمیکند. همچنین این ایات مسلمانان را ملزم نمیکند که همیشه باید تا چهار ماه به نقض عهد کنندگان مهلت دهند و یا بیشتر ازآن جایز نیست.
این واقعه تاریخی در سال نهم هجری میتواند برای مسلمانان در طول تاریخ الهام بخش و آموزنده باشد. خطوط کلی این صحنه شکوهند آن است که:
۱- اعلام برائت، پس از نقص پیمان توسط مشرکان اتفاق افتاد و اگر آنان نقض عهد نمیکردند، روابط حسنه مسلمانان با آنها میتوانست ادامه یابد.
۲- پیامبر با نقض عهد آنان، مبادرت به اقدام عملی تلافی جویانه نکرد بلکه رسما لغو پیمانها را اعلام کرد و به آنها فرصت تصمیم گیری داد.
۳- پیامبر با مشرکان بعنوان جبهه واحد و متشکل برخورد یکسان نداشت و حساب متعهدان را از مشرکان عهدشکن جدا نموده و حقوق آنها را رعایت کرد.
۴- رسول خدا پس از اعلام برائت و لغو پیمان، بازهم برای مشرکان راه تحقیق را مسدود نکرد و اجازه داد مشرکان با امنیت کامل در جامعه اسلامی حاضر شوند.
اینک برای آنکه ما مسلمانان بتوانیم از این واقعه تاریخی استفاده کنیم و دچار حرکتهای نسنجدیده افراط گرایانه نشویم باید توجه داشته باشیم که:
۱- برائت بمعنی بیزاری و نفرت از شرک و کفر که رکن ایمان است، جنبه اعتقادی داشته و یک اصل همیشگی است که نمونه آن از زبان حضرت ابراهیم و یارانش نقل شده است:(انا برآء منکم. ممتحنه ۴)
۲- برائت بمعنی مراسمی برای اظهار نفرت و ابراز خشم از دشمنانِ خاص، یک اقدام سیاسی است که تابع شرایط سیاسی بوده که اصل برگزاری و نیز چکونگی انجام آن، به اقتضاء مصالح امت اسلامی انجام میشود. برائت اعتقادی، عمومی است و از طرف همه موحدان در برابر همه مشرکان است،لذا ابراهیم و همراهانش در آن مشارکت دارند: «اذ قالوا لقومهم انا برآء»، ولی برائت سیاسی از سوی شخص پیامبر در برابر مشرکان متخلف انجام گرفت: «برائه من الله و رسوله الی الذین عاهدتم من المشرکین»، این برائت فقط از طرف پیامبر یا کسی از خانواده او میبایست انجام شود: «لایودی الا انت او رجل منک»
۳- با تفکیک جنبههای ماهوی برائت نبوی از جنبههای شکلی آن، میتوان روح این سنت را حفظ و آن را از آفت شکلگرایی مصون داشت. مثلا تعیین مکه و مراسم حج برای اعلام برائت، از آن جهت نبود که مکه مرکز اجتماع مسلمانان بوده و آنها باید در اعلام برائت مشارکت داشته باشند، بلکه از آن رو بود که پایگاه مشرکان مکه بود و این پیام میبایست به آنها ابلاغ گردد.