دکتر حسین نصر نیز در مقدمه کتاب «علم حضوری» مرحوم حائری، او را نخستین کسی دانسته که اشراف مستقیم و بیواسطه بر فلسفه اسلامی و غربی داشت و در هر دو وادی قلم زده است.
به گزارش ردنا (ادیان نیوز)، آیتالله دکتر مهدی حائری یزدی (۱۳۷۸-۱۳۰۲)؛ فرزند آیتاللهالعظمی شیخ عبدالکریم حائری یزدی (مؤسس حوزه معاصر قم)، از شاگردان برجسته آیات عظام حجت، بروجردی، خمینی، سید احمد خوانساری و آشتیانی در فقه و اصول و فلسفه، منصوب دکتر مصدق به عنوان مجتهد جامعالشرایط در شورای عالی فرهنگ با معرفی آیتاللهالعظمی بروجردی، اولین سفیر ایران در واشنگتن پس از انقلاب، حائز درجه دکتری فلسفه تحلیلی از دانشگاه تورنتو، استاد فقه و فلسفه اسلامی در دانشگاههای آکسفورد، جورجتاون، میشیگان و مکگیل، مدرّس فلسفه اسلامی در حوزه علمیه قم و مدرسه سپهسالار و دانشگاه تهران و نویسنده کتابهای کاوشهای عقل نظری، کاوشهای عقل عملی و تقریرات درس خارج اصول آیتالله بروجردی با عنوان «الحجه فی الفقه» است.
خواهرزادهاش آیتالله دکتر سید مصطفی محقق داماد میگوید: «ایشان رمانی دارد به نام کودک اندلسی که سال ۱۳۱۷ شمسی و در ۱۵ سالگی نوشته است. وقتی انسان میخواند، میبیند روحیه وطندوستی در این رمان موج میزند. دومین قلم فارسی ایشان مقالاتی بود که علیه رضاخان نوشته بود. یکجا رضاخان گویا علیه قرآن کنایه زد و ایشان ناراحت شد و در روزنامه استوار سلسله مقالات بسیار زیبا و خوشقلمی را در دفاع از قرآن و حجاب نوشت. شهربانی قم اینها را مرتب کرد و برای فروغی فرستاد و برای او نوشتند که مهدی حائری فرزند عبدالکریم اینها را نوشته است. دستخط فروغی موجود است که: هیچ اقدامی نکنید و عکسالعملی نشان ندهید».
دکتر محقق درباره اندیشه سیاسی دکتر حائری گفته است: «ایشان با برهان، تئوری مالکیت مشاع را داشت و از آن به تئوری دولت نقب زد که به لحاظ حقوقی بسیار مهم است. یک بار شفاهاً گفتم مالکیت مشاع در حقوق خصوصی است. چگونه از حقوق خصوصی میخواهید به حقوق عمومی ببرید؟ ایشان جواب داد که بسیاری از مفاهیم و زمینههای مباحث حقوق خصوصی و عمومی مشترکاند».
دکتر حسین نصر نیز در مقدمه کتاب «علم حضوری» مرحوم حائری، او را نخستین کسی دانسته که اشراف مستقیم و بیواسطه بر فلسفه اسلامی و غربی داشت و در هر دو وادی قلم زده است.
دکتر حائری یزدی در جایی با اشاره به اهمیت قوه اجتهاد حوزوی در فلسفهورزی خود نوشته: «موفق شدیم بعض از مسائلی را که فلاسفه ما به حلّ نهایی نرساندهاند در پرتو قوه قدسیه اجتهاد حل و فصل کنیم» (کاوشهای عقل نظری، ص۳۰-۳۱). همچنین در جای دیگری گفته که «با اتکا به قوه قدسیه اجتهاد و عقل بسیط اجمالی که خلاّق تفاصیل است» توانسته «نظریه وحدت وجود منطقی» خود را در مقابل «وحدت وجود عرفانی»و در قالب «هرم هستی» عرضه کند. او تئوری «هرم هستی» را زیربنای تمام تئوریهای دیگر خود در مباحث جهانشناسی، جامعهشناسی، انسانشناسی، حقوق بشر، سیاست مُدُن و مباحث نفس میداند (هرم هستی، ص۷-۸).
یکی از کاستیهای مهم فلسفه صدرایی که در سخنرانی رهبری در جمع گروهی از طلاب و استادان مدرسه عالی وابسته به ایشان نیز مورد اشاره قرار گرفت، فقدان کاربست سیاسی و اجتماعی است. از مواضعی که میتوان نشان داد آیتالله دکتر مهدی حائری حکمت متعالیه را با بازخوانی انتقادی به عرصه واقعیتهای اجتماعی و سیاسی وارد ساخته است، آنجاست که در تبیین معنای مستقلات عقلیه، به بحث عدالت اشاره کرده و میگوید: «عدالت خداوند در چند مرحله ظهور و تجلی پیدا میکند؛ یکی در مرحله تکالیف است، یعنی تکالیفی که باریتعالی برای مخلوقات خود وضع کرده نباید شاق و طاقتفرسا و ظالمانه باشد … بلکه باید بر طبق موازین عدل و انصاف و موازنه میان قدرت و جامعه باشند و فواید آنها به صورت فردی و جمعی نصیب مکلفان گردد. جای دیگری که عدالت خداوند ظهور و تجلی پیدا میکند، سیستم حکومت است. حکومتی که پیامبران بر اساس عدل به جوامع انسانی پیشنهاد کردهاند به خصوص پیامبر عظیمالشأن اسلام(ص) که خودشان رئیس حکومت بودهاند، عادلانه است و خود، چون شاهین این موازنه محسوب میشود، عادل است. به عبارت دیگر، در زمان ظهور حضرت رسول(ص) و ظهور اسلام که حکومت مطلقه عادله الهی ظهور و نمونه تاریخی پیدا کرده، هیچ ظلمی در آن نظام از آن جهت که نوعی نظام حکومتی است، لااقل تشریع و تأسیس نشده است و این خود تجلی و نشانه دیگری از عدل الهی است. رابطه این حکومت با شهروندان، یعنی مسلمانان و کفاری که در زیر پرچم و ذمه اسلام به سر میبرند، بر اساس عدالت فردی و اجتماعی و آزادیهای فردی و اجتماعی و فکری و مذهبی استوار بوده است. در این نظام، پلورالیسم سیاسی مورد تأیید و تأکید بوده، چون عدالت بنا بر مذهب عدلیه حقیقت و واقعیتی عقلانی است و به دستور شرع نیست» (کاوشهای عقل عملی، ص۱۳۷-۱۳۸).